loading...

Symphony of my Life

...And so the adventure begins

بازدید : 267
چهارشنبه 13 اسفند 1398 زمان : 17:35

من قرار نبود دیگه چنین احساسی داشته باشم. درست همونطور که قول داده بودم به خودم. و من در طول روز چنین احساسی ندارم. به خودم اجازه نمی‌دم. اما شبا... خب، شبا، وقتی مثل جنین خودمو جمع می‌کنم و سرمو می‌گیرم بین دستام، اجازه می‌دم حصار دورم فرو بریزه و تا وقتی که خوابم ببره مدام تکرار می‌کنم که دوستت دارم...

سایت جدید و معتبر کلیکی ایرانی ponak bux
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 3

آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 52
  • بازدید کننده امروز : 51
  • باردید دیروز : 14
  • بازدید کننده دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 229
  • بازدید ماه : 91
  • بازدید سال : 3097
  • بازدید کلی : 30813
  • کدهای اختصاصی